باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

روزهای سخت و سخت تر

سلام دختر گلم این روزها اصلا روزهای خوبی نیست این ویروس لعنتی روز به زور بیشتر میشه و کلی از مردم کشورمون رو درگیر کرده از اول اسفنده که تو خونه موندی و مدرسه هم نمیرید کلاس زبان ،کلاس تار ، ورزش همچین تعطیل شده خیلی سخته ما هیچ جا نمیریم و همه وقت تو خونه هستیم حتی خونه مامان جونم نمیریم خاله سارا و خاله فرشته ،مانی و رادین و چند وقته ندیدیم و خلاصه که قرنطینه شدیم تو خونه خلاصه....،،، علاوه بر همه اینا کارگاه تولید روغن بابا آتش گرفت یه آتیش سوزی سخت و خطرناک و به غصه های این روزامون اضافه شد خدارو شکر که کسی طوریش نشد ولی خوب بابا کلی ضرر کرد و کلی ناراحت شد ایکاش که همیشه میتونستم خاطرات خوب برات ثبت کنم خاطرا...
21 اسفند 1398

روزهای پر استرس کرونایی

سلام این روزها روزهای خوبی نیست بالاخره کرونا وارد ایران شد واول قم و بعد اراک ، چند نفر بخاطرش فوت کردن و سرعت انتشار این ویروس انقدر زیاد هست که از اول اسفند تا آخر سال کل مدرسه ها رو تعطیل کردن در حال حاضر دانشگاه ها و باشگاه ها. و کلی جاهای دیگه تعطیل اعلام شده و شما هم که انگار تعطیلات تابستونه میخوری و میخوابی و حال میکنی برای خودت هنوز دانشمندانا نتونستن یه واکسن و داروی مناسب برای این ویروس کشف کنن، خلاصه که روزهای پر استرس و پر تنشی رو میگذورونیم‌ خیلی بد میگذره این روزهای ماه اسفند همیشه روزهای خوب و پر انرژی بوده برام ولی متاسفانه دیگه این طور نیست به خاطر ترس از آلوده نشدن مجبوریم که توی خونه بمونیم ‌‌جایی نر...
5 اسفند 1398
1